- هر کس ميتواند بدون هيچگونه تمايز مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر و همچنين مليت، وضع اجتماعي، ثروت، نسب يا هر موقعيت ديگر از تمام حقوق و کليه آزاديهائي که دراعلاميه حقوق بشرماده 2 ذکر شده است بهره مند گردد

ایران و مشکلات وخیم اقتصادی ؟


نظام اقتصادی ایران  یک نظام وابسته به فروش نفت و گاز میباشد و ریشه اصلی  مشکل ایران  ساختار اقتصادیست واین ساختار بدون کاهش وابستگی ایران به فروش نفت و گاز قابل تغییر نیست. ایران  یک نظام اقتصاد بازار (سرمایه داری) بشکلی که ما آنرا در آمریکا و اروپا میشناسیم نبوده و  .میتوان آن رایک نظام تک در آمدی  قلمداد کرد. و بدین جهت هیچ شباهتی به نظامهای سرمایه داری  اروپای  و امریکایی نداشته  . همچنین بخاطر دخالتهای رهبران  خودسر وخودکامه ایران بیشتر تابع هوسهای این رهبران بوده تا تابع قوانین اقتصاد بازارروز و عرصه و تقاضا . سرمایه داران ایران هم عمدتا کسانی هستند که نه در رقابت سالم بازار بلکه با رانت خواری و یا خویشاوندی و دوستی با لایه های حاکم شکل گرفته و ثروت اندوخته اند. چه شاهان خاندان پهلوی و چه مصدق و یا جمهوری اسلامی بجز فکر مصرف کردن درآمد نفت، سیاست روشن دیگری دنبال نکردند.  و چه بسا از این نالایقان استوره هم ساخته و این گونه طرز فکر رکود و پس روی را دنبال دارد . و تا به امروز هیچ حاصلی نداشته است . 
رژیم ایران به چند دسته و یا گروه وجناح بسیار قوی در درون خود تقسیم میشود که هر کدام میشود گفت که قدرتی برابر داشته و هیچ کدام نمیتواند دیگری را از صحنه خارج کند . رهبریت و جمهوریت و سپاه پاسداران و بسیح و ارگانهای .... همه همسنگ و هم ردیف بوده عملا نمیتوانند دیگری را حذف کند و هر کدام برای خود خط و مشی جداگانه داشته که این خط و مش در یک روند و یک مسیر نبوده عملا شاهد تنشهای بسیار شدید در رهبریت و حاکمیت هستیم و هرکدام سیاست و روند خود را دنبال کرده و عملا دیگری را در صحنه نادیده گرفته  و قدرت طلبی در تمام جناحهای رژیم مشهود میباشد. سیاستهای جاه طلبانه احمدی نژاد و باند احمدی نژاد از یک طرف و رهبریت و نظام از طرف دیگر خود باعث برخوردهای علنی در صحن مجلس ویا در روزنامه ها و .... بود که عملا از اختلاف شدید میان این جناحها صحبت میکند و هرکدام در جنگ برای بیرون کردن دیگری داشته و عملا هر دو جناح هم با شکست روبره شده چرا که توازن قدرت در این میان باعث شده که فعلا همدیگر را تحمل کرده و با تمام اختلافات باز هم در یک راستا حرکت کنند و عملا کاری به کار هم نداشته باشند . و هر کدام در پی چاپیدن اموال ایران و ثروت ملی به روش خود که میشود گفت به یک توافق نصبی دست یافته اند و در این میان این مردم ایران هستند که با تورم وبی ثباتی اقتصاد دست و پنجه نرم میکنند و هیچ کدام از آقا زاده ها در این میان چنین مشکلاتی نداشته و تنها بر سر چپاول ونحوه آن اتقاق نظر نداشته اند . نظام تک درآمدی کشور از منابع زیرزمینی مانند نفت گاز که یک ثروت باد آورده خدادای میباشد . باعث رکود خلاقیت و شکوفای استعدادها و همچنین نداشتن چرخه درست اقتصادی برای بارور کردن دیگر استعدادهای ملی  شده و ایران وابسته به واردات آن هم از نوع تقلبی و بی ارزش آنها از بازارهای چینی و ... شده که در قسمت دارو و پزشکی شاهد مرگ ومیر بسیاری بر اثر استفاده از این محصولات بوده همین چند روز گذشته د ر جراید خواندیم که در بیمارستان شرکت نفت تهران در اثر داروی بی هوشی تقلبی جان تمامی کسانی که با این دارو بیهوش شده بودند گرفته و به مرگ منتهی شد که آقایان بخاطر مناسبات و روابط خود نه تنها شکایتی از شرکت تهیه کنند این دارو نکرده بلکه خانواده های مسیبت دیده را هم تحت فشار قرار داده و از بروز هر گونه خبر در نشریات خارجی و داخلی برحزر داشته که این خود جنایتی علیه بشرییت میباشد که به نوبه خود سران رژیم را باید به خاطر سهل انگاری در مرگ این قبیل بیماران به محاکمه کشاند. 
 ریشه اصلی  مشکل ایران یک مشکل ساختار اقتصادیست واین ساختار بدون کاهش وابستگی ایران به فروش نفت و گاز قابل تغییر نیست. این وابستگی، اقتصاد ایران را همواره تابع نوسان های بهای انرژی در بازار جهانی کرده است. وآن هم بدون اینکه واقعا بودجه ای برای کنترل و کاهش تاثیر این نوسانها در درون کشور وجود داشته باشد. از همین رو هم هست که با کاهش رشد اقتصاد جهانی و پائین آمدن بهای نفت، جمهوری اسلامی مجبور شد بهای انرژی و بهای بسیاری از مواد مورد نیاز عموم مردم را شناور کند و حجم و سیستم رایانه ها را هم تغییر دهد. کشورهای موفق و پیشرفته جهان خود را تابع فروش یک محصول نمی کنند . بلکه با گسترش کالا های تولیدی و خدماتی و گسترش بازار هایشان، از شدت وابستگی به یک کالا و یا یک بازار میکاهند و در بستر این ثبات ممکن اقتصادی، شکوفایی اقتصاد و رفاه را ممکن میسازند.
 و میدانیم که از دیر باز زندگی مردم ما چه در نظام محمد رضا شاه و چه در نظام جمهوری اسلامی وابسته به فروش نفت بوده و این وابستگی رشد سرمایه داری واقعی و فرهنگ آزادیخواهی را غیر ممکن کرده است. مشکل دیگر امروز ایران این است که جمهوری اسلامی بخاطر کنترل تورم داخل کشور، در اوایل دهه گذشته یعنی در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی،  بطور کاملا مصنوعی قیمت ارز ایران،  ریال را ثابت نگه داشته است  این کار اگر چه در کاهش فشار و رشد تورم داخل کشور موثر بوده ولی مثل همه سیاستهای جمهوری اسلامی مبارزه با معلول است و نه با علت. این تثبیت نرخ تبدیل ارز ایران، کار دیگری هم انجام میدهد و آن اینکه خروج ثروت را از کشور سودآور میکند. از این طریق نه تنها وابستگان جمهوری اسلامی توانستند ثروت زیادی از کشور خارج کنند بلکه این سیاست این را هم بدنیال داشت که جمهوری اسلامی بتواند برای خود پایگاه مهمی بین ایرانیان خارج از کشور بوجود آورد. و درون ایران خالی از ارز ونقدینگی و بانکهای خارج پر از سود و حسابهای آقایان .
 با ایجاد بحران در جامعه همینطور هم که دیدیم تا بحال این نیرو ها قادر بودند با درست کردن نهضتهای صلح و ضدجنگ و ضد جورج بوش و غیره در حفظ جمهوری اسلامی تلاش کنند و اعتراضات مردم را در چارچوب جنبش سبز مهار کرده و به بن بست برسانند. در این رابطه چپهای ایرانی هم البته بخاطر دشمنی دیرینه خود با ایالات متحده آمریکا به پیشبرد این سیاست باصطلاح صلح طلبی و ضد جورج بوش خدمت کردند. پیروزی باراک اوباما  هم سبب شد که جمهوری اسلامی بتواند بدون کوچکترین نگرانی قیام مردم را سرکوب کند. ایرانیان غرب ستیز مقیم خارج از کشور خواسته یا نا خواسته به کاهش فشار خارجی بر روی جمهوری اسلامی کمک میکنند.
از نیروهای خود جمهوری اسلامی در خارج از کشور که بگذریم برخی از این افراد از روی ناآگاهی چنین کاری میکنند ولی برخی دیگر در حفظ نظام حتی  سود مادی هم میبرند. درک این مسئله هم خیلی ساده ست و با یک جمع و تفریق ابتدایی قابل بررسی میباشد:
فرض کنید که شما چند سال پیش مثلاهزار  دلار به ایران برده اید. چون بهای تبدیل ارز ثابت نگه داشته شده، شما میتوانستید با تبدیل آن حدودن یک میلیون تومان دریافت کنید. اگر این پول را در بانک میگذاشتید سالانه بهره 15 تا 20 در صد میگرفتید و اگر ارز بیشتری میبردید و با آن پول مثلا خانه ای میخریدید، بخاطر تورم قیمت مسکن در آن سالها ممکن بود سود 40 تا 100 درصد و یا بالاتر هم ببرید.  بدست آوردن چنین سود باد آورده ای با این ابزار ابتدایی در اروپا و آمریکا تقریبا غیر ممکن است. این سود شما ولی تنها بخاطر تورم درون ایران و ثابت نگه داشتن نرخ ارز ممکن شده است. پس شما نه نگران تورم کشور خواهید بود و نه به سیاست ارزی جمهوری اسلامی انتقادی خواهید داشت.
میدانیم که تورم در اروپا و آمریکا عمدتا بین 1 تا 3 درصد است و بهره ی بانکی هم عمدتا از 5 درصد تجاوز نمیکند. ولی چون بهای تبدیل ارز بوسیله جمهوری اسلامی ثابت نگه داشته شده، شما میتوانید به ایران سرمایه قرض شده صادر کنید و  سالانه فقط سود آنرا از کشور خارج کنید. مثلا  با بهره تورم 20 در صدی بابت 10000 دلار خود سالانه 2000 دلار و بابت یک میلیون دلار، سالانه دویست هزار دلار از کشور خارج کنید بدون اینکه از ارزش دلار اولیه شما در بانک ایران کاسته شده باشد. چون نرخ تبدیل تقریباثابت است و پول شما زمانی که به ارز خارجی تبدیل شود مشکل تورم و بی ارزش شدن پول ایران را نخواهد داشت.باین صورت شما ثروت کشور را که در واقع آنهم پول نفت است بنفع خود از کشور خارج میکنید. اینکار را تقریبا تمام ایرانیانی که به خارج کشور  رفت و آمد دارند، میتوانند انجام دهند. طبیعی است که در چنین حالتی هوادارن جمهوری اسلامی در خارج از کشور افزایش پیدا خواهند کرد چرا که آنها برعکس مردم ایران که هر روز فقیر تر میشوند میتوانند در منابع حاصل از فروش نفت ایران با جمهوری اسلامی اگر چه اندک ولی شریک شوند.
 ان طرف قضیه حالا اگر فرد سرمایه داری بخواهد در ایران مشغول تولید شود، از این پولهای بادآورده نصیبش نخواهد شد. بهمین خاطر هم اکثر ایرانیان ثروتمند فعالانه به ایران کالا و پول وارد کرده و سود و یا بهره آنرا از کشور خارج میکنند و با رفت و آمد به کشورهای خلیج فارس و خاور دور و حتی  اروپا و آمریکا، و خریدن املاک و مستقلات و ساختن شرکتهای واردات کالا به ایران، با کمک قشر روحانی و سپاه پاسداران به ثروت کلانی دست میابند. یعنی در حالی که امروزه ایران محتاج سرمایه خارجیست، ثروتمندان ایرانی میلیارد ها دلار به مقصد کشورهای خلیج فارس و سایر نقاط جهان خارج میکنند. طبیعی است که این افراد و یا خویشاوندانشان در خارج از کشور هم بخاطر ثروتشان صاحب نفوذ هستند و همه آنها هم از جورج بوش و هر کسی که حرف جنگ بزند متنفرند. آنها وطنپرستند و استقلال وطنشان را دوست دارند و از خشونت هم متنفرند و اینجور قصه ها.
برای مردم ایران ولی شرایط بگونه دیگریست. وقتی در کشوری بجای تولید کردن کالا، تنها واردکردن آن سود آور باشد، بیکاری افزایش پیدا میکند و فقر گسترش یافته و مدنیت رشد نمیکند. مردم نه در فکر نجات وطن بلکه در فکر نجات خود از دست وطن خواهند بود، چرا که بدون رابطه های مفید با قدرتمندان، دورنمای زندگی مردم تاریک خواهد بود و جوانان کشور هم در فکر مهاجرت. در نتیجه وابستگی اقتصاد ایران به فروش نفت را میتوان  همانند ساختار دیکتاتوری  مشکل تحول جامعه ما بسوی دمکراسی دانست چرا که رشد سرمایه داری سالم و اقتصاد بازار را غیر ممکن و دیکتاتوری را با قدرت دولت و حمایت قشر رانت خوار و غیره تثبیت میکند.
نظامی که نه به شهروندان فعال و شاغل و مالیات دهنده بلکه به منابع نفتی آنها نیاز دارد و علاوه بر آن دولتش نیز به مهمترین کارفرما و سیر کننده فقرای جامعه تبدیل شده است، لزومی در آن نخواهد دید که حقوق شهروندانش را رعایت کند و به آنها احترام بگذارد. برای او شهروندان و یا ملت تنها یک نقش دارند، آنها مزاحم او هستند. این نگاهیست که رهبران ایران همواره به ما و حقوق و سرنوشتمان داشته اند.و چنانچه که دیدیم تا به حال با اعدام و سرکوب مردم و ایجاد رعب ووحشت توانسته اند حکومت کنند ومردم که تا بدندان گرفتار مسائل اقتصادی و معیشتی خود میباشند دیگر توان مبارزه و در صحنه بودن را ندشته و تنها در راه خلاصی خود از دام این تورمها و مشکلات مادی بوده و هرگز فکر همسایه و دیگر هموطن خود را نداشته و این روند برای تمامی مردم ایران برقرار است و خیل عظیم مهاجرت به خارج و فرار را شاهد هستیم یا اینکه ماندن و تن دادن به خواستهای دولت مردان و همانند ملایان در راه چاپیدن ثروت مردم و یا اینکه سر در وادی سکوت بردن و آرام و خاموش در خود برای خود مبارزه کردن . اما فرزندان این مرز وبوم خود آکاه به ناعدالتی و نبودن توازن قدرت میباشند و تنها راه خلاصی از دام این حکومت مردان انسجام و یک پارچه بودن مردم با هم و مبازره علنی چرا که طی سی سال مردم بهای بسیاری را برای این نظام پرداخت کرده اند وحال باید ایران خود را از دست این نابخردان باز ستاند.