هر روز در روزنامه خبر تجاوزات و حتک حرمت به زنان جامعه را مشاهد میکنم. سقوط ارزشهای اخلاقی و اجتماعی در ایران باعث تاسف و همچنین بی امنیت بودن خانواده و پایه های جامعه را میباشد . سی ودوسال است که زن در جامعه به عنوان شهروند دوم در جامعه مطرح شده است و همین تکرار مکرر اینکه زن بدون مرد هویت نداشته و قانون مرد سالاری حاکم بر جامعه باعث بروز ناهنجارهای اجتماعی شده است .معروف است که میگویند فرهنگ حاکم بر هر جامعهای، فرهنگ دولت حاکم بر آن است و اگر از این دید مسئله را ارزیابی میکنیم. در طول ۳۲ سال گذشته، آنچه در مورد زنان در ایران تبلیغ و ترویج شده، همیشه در اذهان عمومی و مردانهی جامعه، این فرهنگ را تبلیغ کرده که زن از جنس دوم است و همیشه تحت سلطه و تابعی از مردان است. این فرهنگ سلطهجویانهی مردانه، ذهنیتی را در جامعه بهوجود آورده که در بخشهای مختلف آن، مردان خود را عنصر مسلط بر زنان ببینند و اجازهی هرگونه عملی برای ابراز این تسلط بر زن را به خودشان بدهند که تجاوز را به عنوان یکی از شنیعترین اشکال این تسلط در جامعه میشود ارزیابی یا مطرح کرد. بهطور نمونه، وقتی زنان توسط عناصر و رهبرانی از جامعه، در ارتباط با مسئلهی حجاب، به تاکسی و اتوبوس و حیوان تشبیه میشوند که میتوانند مورد استفادهی فردی یا جمعی قرار بگیرند، وضعیت اجتماعی جامعه بهتر از این نمیشود. مطمئناً اشکالی از این طرز تفکر، در سیستم آموزشی و فرهنگ خانوادگی راه پیدا میکند و به عنوان تفکر طبیعی در درون آن سیستمها پذیرفته میشود.در حقیقت، در دو شکل خرد و کلان، جامعهی ما نیازمند چارهجویی و مقابله با این انواع ناهنجاریهاست. در ابعاد خرد، جامعه نیازمند مؤسسهها و کادرهای آموزشدیده و مجربی است که بتوانند درمان افراد آسیبدیده را بر عهده بگیرند.اما در ابعاد کلان آن، جامعهی ما شدیداً و عمیقاً نیازمند تغییر اساسی در بنیانهای فکری و فرهنگی در همهی زمینهها و بهخصوص تعلیم و تربیت و تبلیغ و ترویج رفتار و کردار اجتماعی است که از نظر من، چنین چیزی متأسفانه در چارچوب فرهنگ و زبان و قوانین دولتی مانند جمهوری اسلامی امکانپذیر نیست .اصلاً جای هیچگونه صحبتی در این چارچوب ندارد.اصولاً صرفنظر از هر چهارچوب فرهنگی، در نهایت تجاوز عملی خشونتآمیز است، با فطرتی جنسی. حال وقتی از این عمل شنیع، در یک کشور به عنوان تاکتیک و روشی گسترده و علنی برای سرکوب و کنترل اجتماعی استفاده میشود و به شکل پیام هولناک سرنوشت سیاسی، به آن جامعه ارسال میشود - به یاد داریم که در جریان زندان کهریزک چه تجاوزاتی وکه با مدرک بوده از آقای کروبی شنیدیم یا فیلمهای مستندی در یوتیوب که همه و همه نشان دهنده جامعه مریض میباشد - قبح و حساسیت اجتماعی در جامعهی مردانهای مانند ایران، نسبت به این مسئله فرو میریزد و اذهان مردانهی بخشهایی از جامعه آمادهی پذیرش این اعمال به عنوان اعمالی عادی شده و طبیعتاً اعمالی که از آنجایی که خود دولت هم به آن دست زده، آنچنان عواقب شدیدی برایشان دربر نخواهد داشت، میتواند ترویج پیدا کند و نتایج فاجعهآمیزی بهبار بیاورد.بهخصوص آنجا که قدرت و دولت حافظ و منجی حفظ صیانت آحاد جامعه باشد، خود عامل و آمر سلطهی پدیدهی تجاوز است و مبلغ این رفتار است. در آنجا دیگر در مورد اخلاق اجتماعی جامعه، زیاد نمیشود صحبت کرد. حال اگر به این مسئله، فاکتورهای دیگری مانند سیستم آموزشی، تعلیم و تربیت مذهبی، بسته، محدود و کنترل شده و قوانین ضد زن در ابعاد مختلف، مانند قوانین حجاب اجباری، ازدواج، طلاق، تحصیل، انتخاب شغل و… را اضافه کنیم، دیگر همهی زمینهها برای توزیع سلطهجویی مردانه بر زن آماده میشود. اگر تمام این قوانین را نوعی از خشونت علیه زنان در جامعه ارزیابی کنیم، اوج این خشونت خود را در شکل جنسی که تجاوز است، نشان میدهد وقتی الگوی اصلی این نوع خشونت نهادهایی هستند که مسئول تأمین امنیت مردماند، برای انجام چنین فجایعی، جوازهای بهاصطلاح نانوشته و ثبت نشدهای صادر میشود.این اعمال و رفتار نتیجهی ۳۲ سال محدودیت و کنترل و امر و نهی در جامعهی ماست که باعث شده جامعهی ما آسیبهای زیادی را متحمل بشود و ناهنجاریهای بسیاری را از خودش بروز بدهد. بههرحال این ناهنجاریها یا میتوانند خودشان را در حالت افسردگی در ابعاد میلیونی و پرخاشجویی نسبت به همدیگر یا بیگانگی نسبت به همدیگر نشان بدهند، یا در این شکل هولناکاش که خشونت جنسی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر