- هر کس ميتواند بدون هيچگونه تمايز مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر و همچنين مليت، وضع اجتماعي، ثروت، نسب يا هر موقعيت ديگر از تمام حقوق و کليه آزاديهائي که دراعلاميه حقوق بشرماده 2 ذکر شده است بهره مند گردد

سقوط ارزشهای اخلاقی واجتماعی در ایران ؟

هر روز در روزنامه خبر تجاوزات و حتک حرمت به زنان جامعه را مشاهد میکنم. سقوط ارزشهای اخلاقی و اجتماعی در ایران باعث تاسف و همچنین بی امنیت بودن خانواده و پایه های جامعه را میباشد . سی ودوسال است که زن در جامعه به عنوان شهروند دوم در جامعه مطرح شده است و همین تکرار مکرر اینکه زن بدون مرد هویت نداشته و قانون مرد سالاری حاکم بر جامعه باعث بروز ناهنجارهای اجتماعی شده است .معروف است که می‏گویند فرهنگ حاکم بر هر جامعه‏ای، فرهنگ دولت حاکم بر آن است و اگر از این دید مسئله را ارزیابی می‏کنیم. در طول ۳۲ سال گذشته، آن‏چه در مورد زنان در ایران تبلیغ و ترویج شده، همیشه در اذهان عمومی و مردانه‏ی جامعه، این فرهنگ را تبلیغ کرده که زن از جنس دوم است و همیشه تحت سلطه و تابعی از مردان است. این فرهنگ سلطه‏جویانه‏ی مردانه، ذهنیتی را در جامعه به‏وجود آورده که در بخش‏های مختلف آن، مردان خود را عنصر مسلط بر زنان ببینند و اجازه‏ی هرگونه عملی برای ابراز این تسلط بر زن را به خودشان بدهند که تجاوز را به عنوان یکی از شنیع‏ترین اشکال این تسلط در جامعه می‏شود ارزیابی یا مطرح کرد. به‏طور نمونه، وقتی زنان توسط عناصر و رهبرانی از جامعه، در ارتباط با مسئله‏ی حجاب، به تاکسی و اتوبوس و حیوان تشبیه می‏شوند که می‏توانند مورد استفاده‏ی فردی یا جمعی قرار بگیرند، وضعیت اجتماعی جامعه بهتر از این نمی‏شود. مطمئناً اشکالی از این طرز تفکر، در سیستم آموزشی و فرهنگ خانوادگی راه پیدا می‏کند و به عنوان تفکر طبیعی در درون آن سیستم‏ها پذیرفته می‏شود.در حقیقت، در دو شکل خرد و کلان، جامعه‏ی ما نیازمند چاره‏جویی و مقابله با این انواع ناهنجاری‏هاست. در ابعاد خرد، جامعه نیازمند مؤسسه‏ها و کادرهای آموزش‏دیده و مجربی است که بتوانند درمان افراد آسیب‏دیده را بر عهده بگیرند.اما در ابعاد کلان‏ آن، جامعه‏ی ما شدیداً و عمیقاً نیازمند تغییر اساسی در بنیان‏های فکری و فرهنگی‏ در همه‏ی زمینه‏ها و به‏خصوص تعلیم و تربیت و تبلیغ و ترویج رفتار و کردار اجتماعی است که از نظر من، چنین چیزی متأسفانه در چارچوب فرهنگ و زبان و قوانین دولتی مانند جمهوری اسلامی امکان‏پذیر نیست .اصلاً جای هیچ‏گونه صحبتی در این چارچوب ندارد.اصولاً صرف‏نظر از هر چهارچوب فرهنگی، در نهایت تجاوز  عملی خشونت‏آمیز است، با فطرتی جنسی. حال وقتی از این عمل شنیع، در یک کشور به عنوان تاکتیک و روشی گسترده و علنی برای سرکوب و کنترل اجتماعی استفاده می‏شود و به شکل پیام هولناک سرنوشت سیاسی، به آن جامعه ارسال می‏شود - به یاد داریم که در جریان زندان کهریزک چه تجاوزاتی وکه با مدرک بوده از  آقای کروبی شنیدیم یا فیلم‏های مستندی در یوتیوب که همه و همه نشان دهنده جامعه مریض  میباشد - قبح و حساسیت اجتماعی در جامعه‏ی مردانه‏ای مانند ایران، نسبت به این مسئله فرو می‏ریزد و اذهان مردانه‏ی بخش‏هایی از جامعه آماده‏ی پذیرش این اعمال به عنوان اعمالی عادی شده و طبیعتاً اعمالی که از آن‏جایی که خود دولت هم به آن دست زده، آن‏چنان عواقب شدیدی برای‏شان دربر نخواهد داشت، می‏تواند ترویج پیدا کند و نتایج فاجعه‏آمیزی به‏بار بیاورد.به‏خصوص آن‏جا که قدرت و دولت  حافظ و منجی حفظ صیانت آحاد جامعه باشد، خود عامل و آمر سلطه‏ی پدیده‏ی تجاوز است و مبلغ این رفتار است. در آن‏جا دیگر در مورد اخلاق اجتماعی جامعه، زیاد نمی‏شود صحبت کرد. حال اگر به این مسئله، فاکتورهای دیگری مانند سیستم آموزشی، تعلیم و تربیت مذهبی، بسته، محدود و کنترل شده و قوانین ضد زن در ابعاد مختلف، مانند قوانین حجاب اجباری، ازدواج، طلاق، تحصیل، انتخاب شغل و… را اضافه کنیم، دیگر همه‏ی زمینه‏ها برای توزیع سلطه‏جویی مردانه بر زن آماده می‏شود. اگر تمام این قوانین را نوعی از خشونت علیه زنان در جامعه ارزیابی کنیم، اوج این خشونت خود را در شکل جنسی که تجاوز است، نشان می‏دهد  وقتی الگوی اصلی این نوع خشونت نهادهایی هستند که مسئول تأمین امنیت مردم‏اند، برای انجام چنین فجایعی، جوازهای به‏اصطلاح نانوشته‏ و ثبت‏ نشده‏ای صادر می‏شود.این اعمال و رفتار نتیجه‏ی ۳۲ سال محدودیت و کنترل و امر و نهی در جامعه‏ی ماست که باعث شده جامعه‏ی ما آسیب‏های زیادی را متحمل بشود و ناهنجاری‏های بسیاری را از خودش بروز بدهد. به‏هرحال این ناهنجاری‏ها یا می‏توانند خودشان را در حالت افسردگی در ابعاد میلیونی و پرخاش‏جویی نسبت به هم‏دیگر یا بیگانگی نسبت به هم‏دیگر نشان بدهند، یا در این شکل هولناک‏اش که خشونت جنسی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر